۱۳۸۴ مهر ۶, چهارشنبه
تحلیلیه اغاز شد



از این به بعد قراره که در بخشی با نام تحلیله در مورد مطالب مجله به صورت کوتاه صحبت کنیم.مطالب این بخش هر هفته توسط یکی از نویسنده های وبلاگ نوشته میشه که هفته اول رو خودم شروع میکنم.اگر به نظرتون باید تو این بخش تغییر بدیم یا ندیم یا اصلآ این بخش رو حذف کنیم یا بذاریم سر جاش باشه لطفآ بگید.ما با اغوش باز پذیرای هرگونه فحش و ناسزای شما هستیم.(ولی اگه تعریف باشه بیشتر پذیرا هستیم)ا
انجام بشه Yahoo group البته صحبتهای بیشتر در مورد مطالب مجله قراره که در
ولی با ابن وضعیت من بعید میدونم که کار به اونجا ها بکشه چون مثل اینکه دوستان تمایلی به نظر دادن ندارن.بابا تو رو خدا یکمی هم برای ما انگیزه ایجاد کنین که کار وبلاگ رو ادامه بدیم..مردیم از بی انگیزه گی

____________________________________________

تحلیلیه برای شماره 166

عکس روی جلد:هر کسی که بتونه ربط این عکس رو با یکی از مطالب مجله بگه یک جایزه دریافت می کنه!!! کجای مجله از رادیوهد صحبت شده بود؟؟؟ این فرشاد رستمی رو باید به عنوان اسطوره طراحی جلد مجلات ایران معرفی کنند

محرمانه به قلم جلال سعیدی نمونه بارزی از شیر تو شیر بازار چلچراغ بود. هر بخش از محرمانه به نحوی کاملآ مستقل اقدام به نواختن ساز خودش کرده . این جلال خان فقط کم مونده به ترک دیوار ساختمان کنار مجله گیر بدن که به امید خدا با تمام شدن سوژه ها در هفته های اخیر شاهد این امر نیز خواهیم بود

پرونده:این هفته تمام قسمتهای مجله از محرمانه گرفته تا کمیک استریپ جناب ساندویچ به نحوی تحت تاثیر پرونده بودند, مثل اینکه برو بچس مجله از این موضوع که بالاخره مجالی برای نوشتن خاطراتشان پیدا کردند به شدت در پوست خود گنجایش ندارند.من به نوبه خود به خاطر این ننگ بزرگ از قشر فخیم ارازل و اوباش عذر خواهی میکنم
بهترین نوشته های پرونده این هفته
ا1.نوشته اقای علیرضا میر اسداله
ا 2.نوشته خانم الهام صالح

: special report
با توجه به تیتر این بخش از هفته های آینده شاهد اجرا طرح ضربتی ازدواج جوانان برومند چلچراغی خواهیم بود که البته من تصور میکنم منظور نویسنده نیز در همین حوالی پرسه میزده ....ا

چت :مثل اینکه اقای اکبر پور در چند شماره اخیر تصمیم گرفتن که سطح مطالب خود را در حد زیر فوق دیپلم پایین بیارند.به نظر من نوشته های 2 شماره اخیر در ضمینه وبلاگ خیلی کاربردیتر و بهتر از شماره های قبل بود. من هم در تغییراتی که در قالب این وبلاگ ایجاد کردم چند مورد از مطالب این بخش رو هم استفاده کردم که بسیار مفید و جالب بودند

گارگاه نویسندگی : واقعآ جالب بود !! این بخش به درد من که خیلی خورد. امیدوارم جناب نهرینی بازهم از این مطالب بنویسن

کلاسور: بازگشایی مجدد این بخش رو به طرفدارانش تبریک میگم

ساندویچ: اگر کسی فهمید چی شد لطفآ به من هم بگه!!!ا

امان از دست قوانین سانسور>>>در صفحه 22 به محل قرارگیری تیتر"پشت این پنجره ها" توجه کنید....مطمئنآ این تیتر برای جلوه هنری عکس اینجا قرار نگرفته!!!ا

مهدی کریمی

۱۳۸۴ مهر ۳, یکشنبه
کارهايی که قراره من و تو با هم انجامشون بديم

سلام

سلامی با بوی طرف داری ، بوی غريبه ی طرف داری ، بوی شيرين عشق ، بوی محبوبه حقيقی...معصومه ناصری...کاوه مشکات...سجاد صاحبان زند...نيما اکبر پور ، بوی خوش 40 چراغ

اميدوارم که من و دوستانم با کمک شما بتونيم کمک زيادی به 40 چراغ و مهم تر به خودمون بکنيم

ما کارهای زيادی قراره تو اين وبلاگ انجام بديم و کارهای زيادی هم نميخوايم انجام بديم.
قراره وقتی بخش تحليليه وبلاگ آماده شد بعضی از مطالب اون هفته توش نقد و بر رسی بشه که
وقتی که هفته نامه به دستتون رسيد تا 4 شنبه وقت دارين که يک مطلب رو نقد کنی،نکات قوّت و نکات ضعف اون رو بگيد
به اين ترتيب که وقتی مقاله اي رو نقد ميکنيد اون رو به آدرس ميل يکی از ما بفرستيد ما از مطلب هايی که شما برامون ميفرستيد بهترين هارو انتخاب و در قسمت تحليليه ميزاريم
دوستان عزيز ما به هيچ وجهی اينجا نميگيم که چرا 40 چراغ مثل قديما نيست...40 چراغ من...40 چراغ تو...40 چراغ ما هميشه خوب بوده ولی تو بعضی از از شرايط سياسی بايد بهشون حق بديم...بعضی از صفحه ها هم خدا وکيلی تاريخ مصرف اون تموم شده بود.لطفاً اين نوستالژی رو تموم کنيد
راستی دوستان عزيز 40 چراغ وقتی به يه شهری ميره و برنامه داره رفقايی که به اون جشن ها ميرن ميتونن گزارشی تهيه کنن و برای ما بفرستن تا ما تو وبلاگ قرار بديم
هر کسی هم مطلب جالبی در مورده اتفاقات روزمره ايی که در ايران روی ميده داره ميتونه برمون بفرسته...اگه تونستيم تو وبلاگ حتماً ميزاريم...کلی هم حال ميکنيم
تا يه مدت ديگه yahoo group ما 40 چراغيها هم تأسيس ميشه...اميدوارم که بتونيم اونجا هم خدمتی انجام بديم


خوب اينجا هم بايد از 2 نفر تشکر ويژه بکنم...آقای نيما اکبر پور به خاطر تمام لطفی که به ما کردن...و خانم معصومه ناصری به خاطر درست کردن اين وبلاگ


راستی دوستان برگشت دباره ی کلاسور رو تبريک ميگم
هر نظری انتقادی پيشنهادی اگه از اين متنی که من فرستادم داشتین خوشحال میشم به آدرس ميلم بفرستيد
با تشکر
سربلند و سبز باشيد
ماهور پورمقدّم
e.mail:mahoor_1989@yahoo.com
۱۳۸۴ مهر ۱, جمعه
قرار است که قرارها را زیر پا بگذایم
سلام….دوباره سلام….سه باره سلام….چهار با……میدونید چرا هی سلام میکنم؟؟؟برای اینکه نمی دونم چی بنویسم!!!قرار بوده تو ابن پست که اولین مطلب وبلاگ هست من درباره این وبلاگ توضیح بدم , حضور انورتان عرض کنم که قرار بود تو این پست بنویسم ما چه میکنیم و چه نمی کنیم…چی میگیم و چی نمیگیم…به چه نحوی قراره همدیگرو بذاریم سرکار و به چه نحوی قراره برای همدیگه پبسی باز کنیم(البته من زمزم رو ترجیح چون خودکفایی ملی داره)...ولی بنده میخوام طبق عادت مالوفه چلچراغیها بزنم زیر همه قول و قرارها, و تمام برنامه هایی که ساعتها براشون زحمت کشیده شده رو بذارم زیر پام و به ندای هر چه میخواهد دل تنگت بگو پاسخ اوکی بدهم....خوب شروع کنیم ببینیم چی میشه
ء1...2.....3....حرکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
اولش می خوام بگم سرنوشت این وبلاگ که قراره به زباله دان هنر جمیع چلچراغیون در زمینه نویسندگی
تبدیل بشه از کجا شروع شده...می خوام بگم که قصه از کجا شروع شد....به قول شیخ اجل, اندی شیرازی که در یکی از اشعار 83 خود می فرمایند: ء
قصه از کجا شروع شد...از گل و باغ و جوونه ..از صدای مهربون و...یه سلام عاشقونه
ولی این قصه ما نه از گل شروع شد نه از سلام عاشقونه(استغفرا...), قصه ما از یک پیشنهاد شروع شد که به محض داده شدن با استقبال میلیونی از جانب چلچراغیون مواجه شد....پیشنهاد اینکار از خانم ماهور پور مقدم بود , همچنین قراربود که آقای نیما اکبر پور(همون اقای چت خودمون)افتخار بدن واین وبلاگ رو ایجاد کنن , ولی بعدش اقا نیما با قول یک فقره اوشکولات بنده رو اخفال کردن و من هم که به شدت مال دنیا را علاقه مند میباشم پیشنهاد اوشکولات فوق الذکر رو پذیرفته و اقدام به ساختن این وبلاگ کردم..ء
حالا ماها(یعنی من تو و بقیه) قراره تو این وبلاگ چی بگیم؟؟؟؟ ما اصلآ قرار نیست که بگیم چلچراغ بده یا خوب ... قرار نیست بگیم که چرا چلچراغ دیگه مثل قدیما نیست... قرار نیست ما بگیم که چرا چلچراغ داره با تنفس مصنوعی به حیاتش ادامه میده....اصلآ قرار نیست ما در مورد این صحبت کنیم که روزانه چی شد, عشق و مرگ کجا رفت و چرا دیگه شب نشینی در جهنم نداریم....اصلآ قرارنیست که ما در مورد نوستالوژی مزمن چلچراغی جماعت حرف بزنیم...قرار نیست....قرار نیست.......پس قراره چه کار کنیم؟؟؟
اینجا قراره که قرار ها رو زیر پا بگذاریم.....قراره که همه قانونها رو نادیده بگیریم...قراره که فقط چلچراغی باشیم.........همــــــــــــین



این یک صف روغن نباتی نیست , اینجا قند و شکر کوپنی اعلام نکرده اند, در این مکان قرار نیست شام بدهند , اینها همان طا یفه چلچراغ هستند که به بشدت جوگیر سوت و کف حضار حاضر در سالن شده اند....در این تصویر شما می توانید انواع و اقسام ژستهای روشن فکرانه را مشاهده کن

مهدی کریمی

_______________________________________________________

تشکر نامه
این وبلاگ در اولین پست خود با کمک خانم معصومه ناصری از میهن بلاگ به بلاگر منتقل شد که شخص نگارنده به همراه تمامی بروبچس کمال تشکر را از ایشان دارند.... هر چند ارزویی محال مینماید ولی با این وجود بازهم امیدواریم که بتوانیم محفل دوستانه ای را با کمک تمامی چلچراغیون ایجاد کنیم