۱۳۸۴ اسفند ۲۶, جمعه
!...انتقادي از خودمان
چند هفته پيش با دوستي صحبت مي كردم.صحبت كه نه بحث بود.جمله ي آخرش را چندين بار از چندين جا شنيده بودم
بابا ما هم چلچراغي هستيم.چلچراغي بودن را چگونه تصور مي كنيم؟( ما هم چلچراغي هستيم) يك مثل شده است.مثلي كه براي همه چيز...بد قولي ها...مهرباني ها...با كمترين ساختن ها...كارهاي عجيب و ... شده
.اما در اين بين كساني هستند كه از اين تيتر ها سوء استفاده مي كنند.كساني كه شايد فقط نام چلچراغ را شنيده يا چند شماره از آن را خوانده باشند.البته جاي بسي خوشحالي است كه كسي با خواندن چند شماره چلچراغ آنقدر با او و نويسندگانش خو مي گيرند كه نيم خود را چلچراغي مي گذارند.اما صحبت از سوءاستفاده ي اين نام است.اين افكار از كجا سرچشمه گرفته و واقا به كجا ختم مي شود؟
از بين صفات چلچراغ بد قولي را بيشتر و بيشتر ياد گرفته ايم.شايد چلچراغ مقصر است.شايد كه نه حتما...اما ما نگزاريم اينگونه شود.نگذاريم چلچراغي بودن اينگونه در دهان ها بپيچد.چرا چلچراغ را با صفات خوش بيان نمي كنيم؟صفاتي كه شايد كمتر مجله اي داشته باشد


ماهور پورمقدم.موژان اميني