۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه
چلچراغ روشن تر
از شماره 6 بود که خواننده چلچراغ شدم . داشتم سرگردان بین لجنزار نشریات
سیاه و زرد دنبال یه مجله می گشتم که سبز باشه . آخه من از بچگی سبز بودم
. از همون زمانی که تمام لباسامو سبز انتخاب میکردم شاید دنبال یه عده
نویسنده بودم که قلم سبز بدست باشند .  و چلچراغ کشف من بود در انتهای
سالهایی که از 27 عبور میکردم . چقدر دیر ! اولین نامه نوشتن من با این
لقب شروع شد : امپراتور نامه نویسی از پانگولازیا . از سرزمین خون
آشامهای فلسفی که از خون نیچه و زرتشت آشامیدند . اما نوشتم و ممیزی شدم
و سانسور . باز نوشتم و ممیزی شدم و سانسور و رسیدیم به زمانی که خاتمی
رفت و کمتر نوشتم . امپراتور نامه نویسی بازنشست شد و اسمش از صفحه همیشه
روشن همچون در یک آینه پرید . پرید و زمان هم مثل اسم من پرید به خرداد
88 و ...
انتظار داری چی بگم که تو این وبلاگ خواننده های چلچراغی هم ممیزی نشم ؟
و اینبار دستم رو کیوسک به چلچراغ هم دراز نشد . برای من که 30 سال تو
تاریکی بودم و هستم دیگه چلچراغ نوری نداره کاش برای قلم سبز بدستان نور
راهی باشه برای روزی که ... نمیگم باز که ممیزی نشم .

امپراتور بازنشسته نامه نویسی
رامین پرهام
پانگولازیا
15 Comments:
سلام
رامین جان اون قلم سبز به دستان سالهاست دیگه روزنامه نگاران حرفه ایی شده اند....از آن دست حرفه ایی ها که هر روز در جایی می نویسند و متر و معیارشان مواجب و روابطشان است... هر چند که آنها هم حق دارند امابه قول امیر مهدی ژوله که زمانی در مجله( حدود شماره160-روزهای پیچ خطرناک-)نوشت که چلچراغ از آنجایی راهش جدا شد که ما چلچراغی ماندیم آنها روزنامه نگار شدند.

من و خیلی های دیگر شاید مدتهاست ماهی به ماهی چلچراغ را نه برای مطالب امروزش بلکه تنها به حکم خاطراتش می خریم...
انگار نه انگار تا دیروز"شنبه خوب, چلچراغ خوب" برایمان نه بک شعار بلکه واقعیتی محض بود.

Anonymous ناشناس said...
بی خیال رفیق! کدوم سبز؟! از چی حرف می زنی؟ اون فضا، اون آدما، همش توهم ما بود. همش یه دروغ تاریخی بود.

Anonymous pangoolazia said...
حق با شما دوستان عزیزه . ما چلجراغی ماندیم آمها روزنامه نگار حرفه ای . ما چلچراغی ماندیم . چلچراغ روزی نامه شد . ما چلچراغی سبز در خیابانها به سرخی نشستیم . آنها در روزی نامه زرد به سر سبز بسنده کردند . اما ما سبز بودیم سبز ماندیم سبز خواهیم بود و منتظر سبزهای دیگر هستیم که :
آنکه با گام کبوتر می آید جهان را رهبری میکند .

Anonymous girl said...
سلام. من که عاشق چلچراغم.صداقت کلماتش رو با هیچ مجله ای عوض نمیکنم.

Anonymous پلاک said...
امپراطور نامه نویسی که قبلا با امام زمان محشور بوده چه به سانسور!

Anonymous کتایون said...
همین الان شنیدم که چلچراغ توقیف شده.درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Blogger fafaree said...
درسته که چلچراغ هم تعطیل شد و رفت پی کارش؟

Blogger fafaree said...
وای خدا نکنه.

Anonymous ali said...
بد بخت شدیم بچه ها
چل چراغ رفت.............
توقیف شد.........................
نابود شد.....................
نابود شدم.................
نابود شدیم.............
دارم گریه می کنم...........
عر می زنم .....................
خودمومیزنم ..........
هر کی میاد دم دستمو می زنم .........
آخه چرا............

Anonymous ناشناس said...
چلچراغ هم رفت . گرچه یکسال و اندی بود دیگه نمی خریدم اما حواسم همیشه با چلچراغ بود . چلچراغ روشن ما رو خاموش کردند .
حضرت آقا تو 12 بهمن میگفت که آب و برق و اتوبوس و مطبوعات مجانی میشه و چقدر خوب معنی مجانی رو به ما فهموند .
فقط یک چیز مهم . ما میتونیم چلچراغ ها روشن کنیم اگه همه با هم باشیم .
مرگ بر دیکتاتور

Anonymous pangoolazia said...
از خرداد 88 دیگه چلچراغ نخریدم اما دلم با شنیدن خبر توقیف چلچراغ گرفت . ولی باید قبول کرد که وقتی خرداد 88 ریختیم تو خیابون تا حقمون رو پس بگیریم چلچراغ و چلچراغها چرا سکوت کردند؟ تو این کشور عافیت طلبی هم فایده ای نداره ! عاقبت اون سکوت چی شد ؟ حضرات چلچراغی سکوت کردند و وقتی اومدن حرف بزنن که خونها ریخته شد و ...

Anonymous ناشناس said...
از چلچراغ چه توقعی دارین همین قدر هم که حرف دلمون رو می زنه و از مشکلات جامعه می گه توقیفش کردن چه توقعی دارین دست همه تو این کشور کوتاهه حتی چلچراغ

Anonymous *G* said...
انتظار داشتم با انتشار خبر توقیف چلچراغ چلچراغی ها حداقل تو نت یه حرکتی از خودشون نشون بدن .. ماها چه مون شده ؟
یادمون رفته این مجله یکی از بهترین بخشای جوونی و نوجوونی مون بوده ؟

Anonymous مسعود said...
سلام.من تو این دو ماهی که با چلچراغ بودم خیلی ازش خوشم اومد.ولی حیف که همین رو هم ازمون گرفتن.

Anonymous سارا میرزایی said...
خیلی وقت بود که چلچراغ رو فقط می خریدم.نمی خوندم.ولی همین که بود.همین که با یه چلچراغیه دیگه آشنا میشدم،برام خوب بود.خاطرات خوب زیاد داریم.همه ی چلچراغی ها.چلچراغ مثل قبل نبود.ولی حس خوبی به آدم میداد.اونایی که ما با نوشته هاشون چلچراغی شدیم،دیگه نیستن.با این حال وقتی چلچراغ رفت،یه غمی توی دلمون نشست.همه ی این چند سال فقط یه خاطره شد و موند ته دلمون.